قاسم جعفری با ذکر خاطرهای از مرحوم شهرام عبدلی، گفت: روزی که قرار شد سکانس مرگ او را در سریال «خط قرمز» تصویربرداری کنیم، زیر بار نرفت و ۲ روز خودش را در اتاقی حبس کرد و اصرار داشت تاته قصه بماند و زود کشته نشود.
به گزارش دیده بان هنر و به نقل از خبرنگار رادیو و تلویزیون ایرنا؛ قاسم جعفری که در فیلمهای «خط قرمز»، «شب آفتابی»، «همسفر»، «از نفس افتاده» و «کمکم کن» به عنوان کارگردان با مرحوم شهرام عبدلی همکاری داشته یادداشتی را در اختیار خبرنگار رادیو و تلویزیون ایرنا قرار و داد و یاد و خاطره این بازیگر را گرامی داشت. متن این یادداشت بدین شرح است:
برای شهرام عبدلی که «از نفس افتاد»
شهرام را اول بار نشسته برروی نیمکتهای سنگی دور تئاتر شهر دیدم. عاشق بازیگری بود وسینه چاک تئاتر. انتخابش کردم برای نقش بسیار بسیار کوتاهی در سریال همسفر که درمیان انبوه بازیگران ریز و درشت سریال به دلیل کوتاهی نقش دیده نشد؛ ولی نگاه همراه با خشم او درهمان چند پلان کوتاه در ذهنم ماندتا سریال خط قرمز. صدایش کردم شد ضدقهرمان سریال. دوست داشت در همان سریال گلیمش را از آب بیرون بکشد … همه تلاشش را کرد و شد ضدقهرمان دوست داشتنی خط قرمز. خودش به نقش اضافه کرد و کم کم بیننده با او همذات پنداری کرد و در دل مخاطبان جا گرفت.
روزی که قرار شد سکانس مرگ او را فیلم بگیریم، زیر بار نرفت و ۲ روز خودش را در اتاقی حبس کرد و اصرار داشت تاته قصه بماند و زود کشته نشود. راهی نبود جز راضی کردن او برای روبرو شدن با مرگ … قرار بود شهرام حقیقت دوست چشم در چشم، او را با گلوله ای بکشد. بغض داشت و میگفت در حق این شخصیت ظلم شده. اصرار از من و انکار از او. گفتم آنقدر در سریال شخصیت مهمی هستی که حاضرم در صحنه ای که جنازه ات رامی برند خودم زیر برانکاردت را بگیرم. میتوانی به دوستانت بگویی کارگردان سریال برای به دست آوردن دل من در یک پلان درکل سریال بازی کرد.
شهرام به قربانگاه رفت و من او را تا آمبولانس حمل جنازه اش بردوش کشیدم.
شب آفتابی، کمکم کن، از نفس افتاده دیگرسریالهایی به کارگردانی من بود که شهرام در آنها خوش درخشید و جالب آنکه آخرین نمایشش (پنچری) ماه قبل در پردیس تئاتر شهرزاد اجرا داشت و هر شب شاهد هنرنمایی اش بودم و روایت حمل جنازه اش در سریال خاطره ای بود که آخرین بار درمیان همراهانش در نمایش نقل کرد. برای همسفری که در این روزگار ارزان شدن مرگ، از نفس افتاد طلب آمرزش دارم. یادش گرامی.