اقتصاد هنرسبک زندگیکسب و کار

ستیغ درونی‌های بقا در «آخیرسونات»

آخیر سونات، کتابی شامل گردهم آمده سرودهایی از کاظم نظری بقا درباره مجاهد مشروطه‌خواه، باباخان اردبیلی است که در سال 1390 خورشیدی با شابک 7-76-5351-600-978 در هشتاد صفحه، توسط انتشارات محقق اردبیلی چاپ و منتشر شده است. 

به گزارش دیده بان هنر؛ بخش نخست کتاب، سروده‌هایی به زبان ترکی را در آغوش دارد و با شعر «مشروطه‌نین قیزیل گونشی» آغازیدن می‌گیرد. مطلعی که شاعر با زبانی زیبا و به‌زعم خویش ویژگی‌هایی برای قهرمان قائل می‌شود و او را هم‌پیاله با خورشید و ماه، بیرق بلند و خونین آزادی، خورشید سوزان آذربایجان و… توصیف می‌کند.
این بخش با اشعاری همچون «مشروطه‌چیلر»، «برنو»، «یاساق اردبیل»، «آق یاللی آتلار»، «باباخان خاطیره‌سی»، «آزاده‌لیک شرابی» و… پایایی می‌یابد. شاعر از برخی مکان‌های خاص مورد علاقه‌اش نظیر آراز و این که در گذر از خاک، واژگان آتشین عشق را به زیبایی می‌نویسد به جدایی‌های نفرت‌انگیز نمی‌پیوندد و شامگاهان به آهستگی سرود تبسم سر می‌دهد از بالقلی‌چای و بی‌قراری‌های او برای پیوستن به دریا و نیز از شکوه ساوالان، از خزر و.. که شاهدانی عینی برای رخدادهای تاریخی هم هستند سخن‌ها می‌گوید.
در پاره دیگر اثر با عنوان «باباخان حاققیندا رباعیلر» علاوه بر رباعیاتی در شأن او سروده‌هایی مثل:
این شهـر عـزا نـه جــای مردن دارد
دیـــوار بلنــــدی که نه روزن دارد
این خاک غریبه‌پرور این خاک سیاه
چاهی است که صدهزار بیـژن دارد
جای گرفته‌اند که به‌نوعی می‌توان دل‌گویه‌های شاعر هم به شمار آورد.
پاره پسین کتاب،با عنوان «پلیکان‌های باد» گروهی از سروده‌های فارسی را در بر دارد. در این پاره هم التفات معنایی بقا به مجاهد زادگاهش استمرار دارد و گاهی روشن با تعبیرهایی چون «این‌جا روح اسب سفید باباخان/ علف آزادی می‌چرد» و گاهی غیرمستقیم به چشم می‌خورند. او در این پاره، از موقعیت‌هایی مانند چکیدن آزرم از پیشانی ابرهای تیره، چشم بستن پیله‌سهران (محل شهادت نوشیدن باباخان) به روشنایی‌ها و سکوت بلدرچین‌های دره‌ها و تپه‌های آن، از نارین‌قلعه (محل دربند شدن باباخان)، شیهه کشیدن روح اسب او جنون نودساله را، از فقدان سهره‌ها و گنجشک‌ها  و… تصویرسازی‌ها می‌کند و مویه‌ها سر می‌دهد.
وی ترک‌های ژرف نمایان در پاهای دشت را گدازه‌های آتشینی می‌پندارد که به دهانه آزادی سرازیر می‌شوند و مانند سیخی بر چشمان پیله‌سهران می‌نشینند از گریه‌های سیل‌آسای بغض فروخورده شورابیل که تاریخ زندان نارین قلعه را حس کرده است سخن می‌گوید و همه و همه را زخمی نو بر گردن پیر اردبیل می‌داند.
یئل پلیکانلاری به عنوان بخش بعدی، عمدتا برگردان مفاهیم پاره پیشین به زبان مادری است و البته با سروده‌هایی درباره (زنده‌یاد) عاصم اردبیلی، شعر اهدایی به توحید دلاور قوام و در نهایت چامه‌ای در وصف مام میهن و تقدیم آن به محمدعلی احدی، کتاب به فرجام می‌رسد.
به باور من اهتمام نظری بقا در آخیر سونات برای زدودن غبار از شکوه سپهرسای قهرمانی نامبردار از جمع فرزندان هژیر اردبیل، ادای دینی به این کهن‌شهر تاریخی است. او ستیغ درونی‌های خویش را می‌نمایاند، خواننده را در تالار بار، به سر فرو بردن در گریبان اندیشه، سوق می‌دهد و فسونزده فرمندی ممدوحش می‌کند. آخیر سونات حتی اگر یگانه آفریده ادبی او می‌بود باز سزاوار ارجمندی‌اش می‌کرد

به قلم محمدرضا نوذریان

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

دکمه بازگشت به بالا